همهی ما در زندگی به اصطلاح «از خیر یک سری چیزها گذشتهایم» و از آنها کوتاه آمدیم، اما خیلی اوقات آن چیزها از بین نرفتهاند و تا سالها همراه ما هستند، بیصدا. بعضی وقتها تا لحظهی مرگ.
.
بگذارید یه مثال بزنم.
یادتونه بچه که بودیم سوار چوبدستی میشدیم و اسبسواری میکردیم، یا با جاروی جادویی مثلن پرواز میکردیم؟
بعضیها هنوز انگار سوار همان چوب جادویی هستن و پیاده نشدن!
اونها چنان از واقعیت فاصله گرفتهاند و در دنیای خودشان زندگی میکنن که نه تنها واقعیتهای بیصدای زندگیشونو نمیشنون بلکه حتا واقعیتهای باصدا رو هم انکار میکنن!
گویی در یک جهان سراسر تظاهرآلود و یک زندگی وانمودی زیست میکنند.
.
در فیلم چارلی چاپلین رو میبینید که چشمبسته اسکیت سواری میکند.
بعضی اوقات ما هم داریم چشمبسته زندگی میکنیم. فرقمان با چاپلین این است که ما حتا نمیدانیم که چشمبند به چشممان است! همینقدر عجیب! و مسیرهای تکراری رو در زندگی طی میکنیم (pattern). مثلن کسی که مدام از این شاخه به اون شاخه میپرد و وقتی در اتاق درمان این مسأله را در انعکاسی که از درمانگر گرفته میبیند، شگفتزده میشود که این منم که توی ۱۰ سال ۱۰۰ بار یک کار را «تکرار» کردم؟!
یا کسی که مدام سرگردان است.. از این شغل به اون شغل از این بغل به اون بغل! از این کشور به اون کشور… و درنهایت هم آرام نمیگیرد.
اینها گمشدهای دارند که نمیدانند، صدایی هست که نمیشنوند.
اگر میخواهیم بدون چشمبند زندگی کنیم، ضروری است تحلیل شویم. همهی ما تحتتأثیر ناهشیارمان دست به کارهایی میزنیم که خودمان هم دلیلاش را نمیدانیم.
گویی اینها واقعیتهایِ بیصدای زندگی ما هستند که ما نمیبینیمشان اما تأثیرشان را بر زندگیمان حس میکنیم.
.
جالبه بدونید فیلمبرداری این صحنه از فیلم عصرجدید ۸ روز زمان برده و گودال سمت چپ تصویر در واقعیت اصلن وجود ندارد! و یک نقاشی بوده که کنار دوربین بهصورت هنرمندانهای قرارداده شده است. (در ابتدای فیلم در یک نمای ساختگی این مسأله را نشان میدهد)
زندگیِ ما در عصرجدید پر است از این گودالهای خیالی! که اصلن وجود ندارند! ولی میبینیمشان! گودالهایی که وجود دارند ولی نمیبینیمشان!

افسردگی قابل درمان است
‘’چایی عسل لیمو بخور! ‘’ به محض اینکه سرما بخوریم، اطرافیان تجویز میکنند و ما هم از خودمان مراقبت میکنیم