
یه پایان تلخ
در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم مینویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبهی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار
در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم مینویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبهی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار
‘’گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشودگاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود’’اما اگر بشود چه؟سؤال جالبیست، نه؟چقدر «اما» و «اگر» در این پرسش استچقدر «شاید»چقدر «احتمالن»اما
واقعیت دربرگیرندهی واقعیت نیست نامیدن اسم تو درواقع ننامیدن بود وقتی که زیاد اذیت میشدی بیشتر از همیشه لبخند نثارشان میکردی، رنج نمیبردی!! تقرب به
اگر به هرکسی بگوییم:-میخوای در زندگی قهرمان بشی؟میگوید: + بله!ولی سؤال اصلی اینجاست: ‘’ قهرمان زندگیِ چه کسی؟ ‘’ فردی را در نظر بگیرید که درحال تحصیل
همهی ما در زندگی به اصطلاح «از خیر یک سری چیزها گذشتهایم» و از آنها کوتاه آمدیم، اما خیلی اوقات آن چیزها از بین نرفتهاند
نخستینبار که عشق به سراغم آمدادّعای مالکیت جهان را کردم و همهچیز و همهکس را متعلق به خود دانستم.امروز که تهی از خودخواهیها، نگاهی عاشقانه
بعضی وقتها باید به بعضی از سؤالها مدت زیادی در ذهن خودمون فکر کنیم و ببینیم پاسخِ «واقعی» ما به اون سؤال چیه؟مثلن: آیا ما
‘’ انسان از آن چیزی که بسیار دوست میدارد خود را جدا میسازد.در اوج خواستن نمیخواهد، دراوج تمنا نمیخواهد.دوست میدارد اما در عین حال میخواهد
چقدر در لحظههای زندگیتان حضور دارید؟ مفهوم mindfulness یا بهوشیاری همین مسأله را توضیح میدهد. توجه ما به تجربهای که در همین لحظه درحال رخدادن است.