گاهی نمی شود!


‘’گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می‌شود
گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود’’
اما اگر بشود چه؟
سؤال جالبی‌ست، نه؟
چقدر «اما» و «اگر» در این پرسش است
چقدر «شاید»
چقدر «احتمالن»
اما قضیه چیست که
‘’گاهی هزار دوره دعا بی‌اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود’’
گویی قاعده‌ی مشخصی ندارد
عجیب است
اما همیشه صدایی در سرم داد می‌زند:
شاید این بار شد،
«این بار می‌شود»
یک‌بار نپرسیدم
این‌بار چه می‌شود که می‌شود؟
یک عمر شنیدم و نپرسیدم
فقط شنیدم و گفتم
لابد می‌شود
و امروز
که حقیقت سیلی محکمی به من زد
-و برایتان بگویم که سیلی حقیقت
چقدر تلخ و شیرین است-
مجبورم کرد تا ببینم
که «نشد»
چرا نشد؟
چرا فکر کردم می‌شود؟
آخر او هربار می‌گفت
این‌بار دیگر نوبت توست
«این‌بار می‌شود»
چه ساده‌لوح بودم
و اکنون
تنها چیزی که فهمیدم می‌شود
این است که
‘’گاهی چه زود فرصتمان دیر می‌شود’’
ای «اُمید»
تو مرا وعده‌ی زندگی دادی
ولی فقط یک چیز است که حتمن می‌شود؛
«مرگ»


پ.ن: عبارت‌های داخل گیومه تضمین شده‌است.
Music: Babel, Soundtrack album by Gustavo Santaolalla
Video: Manolete [2008]

نوشته های مرتبط

یه پایان تلخ

در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم می‌نویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه‌ی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده

ادامه مطالعه کردن

مامان عاشقتم!

در روانکاوی وقتی از مادر صحبت می‌کنیم، انگار از ابتدای تاریخ می‌گوییم. همه‌چیز از آنجایی شروع می‌شود که مادری قصد باردار شدن می‌کند. اینکه

ادامه مطالعه کردن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.