خانواده تجربه‌گرا


من عاشق خانواده‌ی باکِت‌لیست هستم! حتی دیدن این شیرجه دوروتی در دریاچه هم هیجان انگیزه چه برسه به تجربه‌اش!
.
حالا بیاید به این بهانه‌، کمی درباره خانواده‌ی تجربه گرا صحبت کنیم. بعضی وقت‌ها بعضی چیزها را نمی‌شود آموزش داد، باید تجربه کرد.
مثلن شما به یک نفر هرچقدر هم به‌صورت تئوری آموزش شنا بدید، تا توی آب نره یاد نمی‌گیره!
دیگه چه چیزهایی از این جنس هستند؟
مثلن شجاعت.
برای اینکه شجاعت رو به فرزند خانواده یاد بدیم چطور باید بهش آموزش بدیم؟
یا مهربانی رو چطور؟
حالا در نظر بگیرید بجای اینکه عشق و مهربانی رو برای فرزندان تعریف کنیم، بهشون نشون بدیم. بجای اینکه بشنون، ببینن و تجربه‌ش کنن.
دختر یا پسر خانواده وقتی احترام پدرش به مادرش رو ببینه یاد می‌گیره که به زن‌ها احترام بذاره. نه زمانیکه بی‌احترامی ببینه و برعکسشو بشنوه!

در فیلم، دوروتی (دختر خانواده) قراره بپره تو دریاچه و با همراهی پدرش این کار رو انجام می‌ده. اینجاست که همزمان از طریق تجربه کردن درس شجاعت رو هم در کنار پدرش یاد می‌گیره.

در ساختار خانواده نقش پدر و مادر خیلی اساسیه.
اون‌ها مهم‌ترین «دیگری» در زندگی ما هستن. 
الگوسازی (Modeling) یا همانندسازی (identification) که فرزندان از والدین و اعضای خانواده‌شون (خواهر و برادر) دارن به بسیاری از خصیصه‌های شخصیتی‌شون شکل می‌ده.

بذارید یه مثال بزنم؛ تو خیلی از خانواده‌ها والدین به فرزندانشون اصرار می‌کنن که کتاب بخون! چرا کتاب نمی‌خونی؟!
ولی این سؤال رو از خودشون نمی‌کنن که من خودم به عنوان پدر یا مادر چقدر کتاب می‌خونم؟
یا وقتی که والدین دروغ می‌گن و انتظار دارن فرزندانشون در کمال راست‌گویی بار بیان!
این عبارت رو باور داشته باشید:
‘’ فرزندان ما آن چیزی می‌شوند که ما هستیم، نه آ‌ن چیزی که ما می‌خواهیم بشوند. “

وقتی پدر خانواده می‌پره تو دریاچه و بعد دخترش رو همراهی و تشویق می‌کنه که توام تجربه کن! حالا دختر هم این جسارت رو پیدا می‌کنه که به ترس خودش غلبه کنه و بپره. در عوض موقعیتی رو تصور کنید که پدر خانواده از پریدن تو آب پرهیز می‌کنه، ولی مدام به فرزندش می‌گه تو بپر!
خودش درس نخونده و می‌گه تو دکتر شو!

ما اگر می‌خواهیم فرزندانمون زندگی کردن رو یادبگیرن، باید با گشودگی اون‌هارو در این مسیر همراهی کنیم و هم‌قدمِ تجربه زندگی شویم با آن‌ها.

نوشته های مرتبط

یه پایان تلخ

در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم می‌نویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه‌ی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده

ادامه مطالعه کردن

مامان عاشقتم!

در روانکاوی وقتی از مادر صحبت می‌کنیم، انگار از ابتدای تاریخ می‌گوییم. همه‌چیز از آنجایی شروع می‌شود که مادری قصد باردار شدن می‌کند. اینکه

ادامه مطالعه کردن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.