
یه پایان تلخ
در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم مینویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبهی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار
در کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم مینویسد:‘’ نیچه فریاد زد: امید؟ امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبهی پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار
‘’گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشودگاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود’’اما اگر بشود چه؟سؤال جالبیست، نه؟چقدر «اما» و «اگر» در این پرسش استچقدر «شاید»چقدر «احتمالن»اما
در روانکاوی وقتی از مادر صحبت میکنیم، انگار از ابتدای تاریخ میگوییم. همهچیز از آنجایی شروع میشود که مادری قصد باردار شدن میکند. اینکه او با چه آرزویی فرزندش
از لذتهایی که منتهی به درد میشود سخن گفتیم که بسیاری از ما مبتلا به ژوئیسانسهای مختلف در زندگی هستیم، غذای زیاد میخوریم و بعد
اگر از ما سؤال کنند و به ما حق انتخاب بدهند، کدام را انتخاب میکنیم؟لذت یا درد؟احتمالن لذت را.حالا بیایید کمی عمیقتر شویم.در نگاه نخست این دو مقوله [درد
دیدید کسانی رو که همیشه تمایل دارند حرف خودشونو به کرسی بنشونن؟
در این پست درباره مفهوم گفتمان اربابی (master discourse) خواهید خواند
توضیح ویدئو:‘’ مارینا آبراموویچ هنرمند صربستانی، در سال ۲۰۱۰ در حین اجرای نمایش «یک دقیقه سکوت» که در آن مخاطبهای ناشناس میتونن به مدت یک دقیقه با این هنرمند ارتباط
دو شب پیش در جلسهای شرکت کردم که از طریق ویدئو کنفرانس به سخنان آقای Gérard Pommier و دکتر حسن مکارمی که زحمت ترجمه را هم میکشید،
اگر به هرکسی بگوییم:-میخوای در زندگی قهرمان بشی؟میگوید: + بله!ولی سؤال اصلی اینجاست: ‘’ قهرمان زندگیِ چه کسی؟ ‘’ فردی را در نظر بگیرید که درحال تحصیل
در زندگی روزمره ما چقدر میتوانیم احساساتمان را بیان کنیم؟چقدر میتوانیم دنیای ذهنیمان را عینی کنیم؟و اینکه اگر توانستیم،آیا کسی هست که ما را بشنودو