بعضی وقتها باید به بعضی از سؤالها مدت زیادی در ذهن خودمون فکر کنیم و ببینیم پاسخِ «واقعی» ما به اون سؤال چیه؟
مثلن: آیا ما فرد ثروتمندی هستیم؟
شاید شما بگویید بله یا خیر. در هر دو صورت تعریف شما از ثروتمند بودن چی بودهاست؟
باب مارلی یک موسیقیدان پیشرو و اهل جامائیکا بود. او مَنِشِ بهخصوصی داشت و علاوه بر اینکه جوایز زیادی دریافت کرد و آلبومهای موسیقی اش فروش بالایی داشت، یک فعال اجتماعی هم بود.
اما چیزی که توجه مرا به او جلب کرد موسیقیاش نبود. نوع تفکر او است.
در این مصاحبه، وقتی خبرنگار همین سؤال را از او میپرسد که «آیا پول زیادی از موسیقی در میاری؟» او بادقت جالبی میگوید: «چه مقدار پول رو تو پولِ زیاد میگی؟»
خبرنگار میگوید: مثلن میلیونها دلار داری؟ باب مارلی با بیاهمیتی میگوید: نه!
خبرنگار که با سماجت خاصی دنبال میزان ثروت(!) او بوده، اینبار طور دیگری سؤال خود را تکرار میکند: «آیا تو ثروتمند هستی؟» اما اینبار هم باب از او میپرسد منظورش از ثروت چیست؟ خبرنگار بلافاصله میگوید؟ داراییهای بسیاری داری؟ پول زیاد در بانک؟
اما در آخر باب مارلی خیالش را راحت میکند. جملهای میگوید که نشاندهنده نوع تفکر او نیز هست:
دارایی زیاد تو را ثروتمند میکند؟
من از این نوع ثروتها ندارم!
ثروت من،
زندگی کردن تا ابد است. –
کلیشه های معمولِ جامعه که ما خودمون رو در چهارچوب اونها تعریف میکنیم، لزومن صحیح نیستن!
چقدر صفت ها در ذهنهای ما معانی یکسان دارند؟ وقتی میگوییم فلانی خیلی ثروتمند است یا فلان لباس خیلی زیبا بود، آیا معانی در ذهنهای ما باهم یکسان است؟
معمولن خیر.
اینجا هم باب مارلی ضمن زیرِ سؤال بردن مفهوم ثروت، از چهارچوب متعارفِ جامعه و زمینِ بازی سؤالکننده خارج میشه و تعریف خودش را ارائه میدهد:
من ثروتمند هستم چون تا ابد زندگی میکنم. نه چون ماشین گران قیمت دارم! او به هنرش اشاره میکند، به لذتی که از زندگیکردن میبرد. در نظرش هنرش جاودانه است.
ثروت من خودِ زندگی است، نه لوازم زندگی!
به قول اریک فروم
ثروت برای تو بیشتر کردن تعداد داشتههایت است، یا غنیتر کردن نوعِ بودنت در این دنیا؟

افسردگی قابل درمان است
‘’چایی عسل لیمو بخور! ‘’ به محض اینکه سرما بخوریم، اطرافیان تجویز میکنند و ما هم از خودمان مراقبت میکنیم